۱۳۸۸ آذر ۷, شنبه

باروخ مردی در جست و جوی حقیقت

امروز تولد باروخ هست. 377 سال پیش در چنین روزی بارخ به دنیا اومد تا زندگی رو تجربه کنه و تجربیات و اندیشه هاش رو از خودش به یادگار بگذاره. به مناسبت تولد باروخ، یه مختصر از زندگی و اندیشه هاش مینویسم تا ادای دینی کنم به اسمی که سالها به عاریه گرفتم و خواه ناخواه این اسم دیگه جزیی از وجود من شده. نمیخوام فرمالیته بنویسم، چون هرکی بخواد به راحتی میتونه به منابع مفصل تری دسترسی پیدا کنه. به عبارت دیگه میخوام باروخ رو به زبان ساده به کسایی که چندان اهل فلسفه نیستند، معرفی کنم و در نهایت چند تا ویدئو میذارم برا کسایی که علاقه دارن تا بیشتر بدونن
 باروخ یک هلندی پرتغالی تبار بود. تو یک خانواده یهودی به دنیا اومد، 24 ساله بود که از طرف جامعه یهودیان طرد شد، دلیل هم مثل دلیل تمام طرد شدگان از جوامع مذهبی و ایدئولوژیک، تفاوت در دیدگاه به مقدسات و داشتن برداشت شخصی از آن چه به اسم مطلق ها سال ها بر اذهان حکومت میکنه، بود.

بعد از طرد شدن از جامعه، اسم بندیک رو برا خودش انتخاب کرد که مترادف لاتین کلمه عبری باروخ بود، تا عقده های مذهبیش رو با یهودیت سنتی کمتر کنه. با تراشیدن عدسی زندگیش رو میگذروند، به چندین شهر کوچ کرد و نهایتا در لاهه مستقر شد. با خیلی از فلاسفه و دانشمندان شهیر هم صحبت و هم کلام شد، و از خیلی از اندیشمندان متاثر شد. و در نهایت با مرض سل چشم از این دنیا فروبست. این خلاصه ای از زندگی ساده باروخ بود. اما آنچه در ذهنش میگذشت، طوفان هایی جان کن بودند. اسپینوزا یک عقل گرای محض بود، و همه چیز رو از دریچه عقل نگاه میکرد. فلسفه ای که اسپینوزا به یاگار گذاشت، بیشتر برپایه وجود و وحدانیت آن بود. از خصلت های منحصر بفرد اسپینوزا این بود که حتی خدا رو با دید مکانیکی تحلیل میکرد و در این راه از همراه خود دکارت هم سبقت گرفت.  به همبن دلیل، شاهکار اسپینوزا "اخلاق" به سبک و سیاق کتب ریاضی و بر برهان و اثبات پایه گذاری شده. اسپینوزا به مفاهیمی در معنای خیر و شر رسیده بود که تا قرن بیستم که نسبیت گرایی در بیشتر مفاهیم رواج یافت، کمتر کسی حاضر به قبولش میشد. از نظر اسپینوزا خیر و شر وجود خارجی نداره، و این ما هستیم که در مقام انتخاب بدان آن ها ارزش مثبت و یا منفی میدهیم. نظرات اسپینوزا به فلاسفه وحدت وجودی مسلمان مثل ابن عربی خیلی نزدیک هست و خیلی ها اعتقاد دارند، مطالعه آثار این فلاسفه تاثیر زیادی بر افکار وی داشته. باروخ اعتقاد داشت که تمامی اشیا و امور صوری هستند از یک مفهوم مطلق و بی انتها که آن را خدا میدانست. .  اما وجود خدا و همین اشیا و امور رو پیوسته میدونست.
زندگی اسپینوزا در یک کلام میتوان خلاصه کرد، جستجوی برای حقیقت محض
دو سه تا جمله از اسپینوزا از رساله اخلاق نقل میکنم تا علاقه مندان اگه خواستن، خوندن این کتاب رو شروع کنن

 آنها که می‌خواهند علل حقیقی معجزات و کرامات را کشف کنند و اشیاء را مانند یک فیلسوف درک کنند نه مانند عوام، که از هرچیز به حیرت می‌افتند، فورأ تکفیر می‌گردند و بی دین خوانده می‌شوند. این تکفیر از جانب کسانی است که عوام‌الناس آنان را کاشف اسرار طبیعت و خدا می‌دانند. زیرا این اشخاص به خوبی می‌دانند که اگر پرده اوهام دریده شود آن اعجاب مردم که مایه حفظ قدرت آنهاست از میان خواهد رفت. قسمت اول، ضمیمه

درباره اصطلاح «خیر» و «شر» باید گفت که این دو، معنی مثبتی ندارند. زیرا شیئی واحد ممکن است در عین حال هم بد و هم خوب و هم نه بد و نه خوب باشد. مثلأ موسیقی برای مبتلایان به مالیخولیا خوب است و برای سوگواران و عزاداران بد است و برای مردگان نه خوب است و نه بد. قسمت ۴، پیش گفتار

«آزادمرد کسی است که کوچکترین توجهی به مرگ نداشته باشد؛ افکار او به سوی زندگی باشد نه مرگ.» قسمت ۴، قضیه ۶۷ 












هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر