۱۳۸۸ آذر ۱۹, پنجشنبه

برخی انتقادها به فعالین جنبش زنان


  این مطلب رو چند وقت پیش میخواستم بنویسم، اما همیشه به خود زنهار میزدم، که الان وقت مناسبی نیست. اما با اتفاقات این چند روزه و تاختن به علیرضا رضایی به دلیل نگارش این مطلب، مصمم تر شدم، تا حد ممکن معتدل، نظرم رو بنویسم. امیدوارم  سبب ایجاد سوء تفاهم نگردد.
من برخلاف نظر برخی از دوستان، با علیرضا رضایی موافقم، و تاختن به وی را  به خاطر نگارش چند سطر انتقادی،  شایسته نمیبینم.
به هر روی مطالب زیر، نظر کسی است که همواره دورادور، دستی در فعالیت های دانشحویی داشته است و به نحوی با فعالین بیشتر جریان های مدنی ایران، آشنایی دارد و مطالب زیر را نه بهر نفی، که بهر اصلاح بیان میکند

نمیخوام منکر ظلم و ستمی که به زنان جامعه میشه، بشم. اما به کار فمینیست ها واقعا انتقاد دارم. اکثریت فعالین جنبش مدنی ایران، همواره از حقوق مدنی مساوی زنان دفاع کرده اند. جنبش دانشجویی هم همیشه پیشتاز در این امر بوده. اما متاسفانه فعالین فمینیستی، به جای یک نگاه اومانیستی ، نگاه جنسیت گرایانه به این امر دارند.
 من شاکی هستم که چرا فعالین فمینیست همیشه انتظار همراهی دیگر جنبش ها رو با خواست های خود داشتند، اما هیچ وقت در قالب تشکل ها و دسته جات خود، از جنبش دانشجویی حمایت نکردند؟ چرا همیشه خواستن تکرو باشند.
به نظر من، رسیدن به حقوق برابر انسانی، مستلزم ایجاد یک سیستم دموکراته، که توزیع قدرت، به خوبی انجام شده باشه. این الویت رسیدن به تمام خواست های مدنی هست، از حقوق زبانی و دینی اقلیت ها گرفته تا خواست های زنان، کارگران، اصناف و اقشار مختلف. آیا رسیدن به خواست زنان در قالب یک سیستم ایدئولوژیک مبتنی بر سلاح ممکن است؟ آیا اولویت اول ما تغییر سیستم حکومتی نیست؟ آیا عقل سلیم حکم در آن ندارد، که انرژی و پتانسیل را برای تغییر بنیان ها گذاشت و همسو با آن به فرهنگ سازی پرداخت؟ آیا نمیتوان در یک جامعه آزاد سیاسی، خواست های مدنی را به نحو مطلوب تر پیگیری نمود؟
اما من همیشه حس کردم جنبش فمینستی ایران، اولویت اولش رو به خودش متمرکز کرده. جنبش دانشجویی و ادوار تحکیم حداقل دین خودش رو با زندان طولانی مدت مهندس موسوی خوینی به جرم شرکت در مراسم حقوق زنان پرداخت کرده. اما، آیا تا حالا یک بار جنبش فمینیستی ایران، یک بیانیه، یا تجمع در حمایت از دانشجویان زندانی داشته؟
مشکل این نیست که با حجاب اجباری مخالفیم یا موافق. که صد البته پیدا کردن یک مورد موافق با حجاب اجباری در جنبش دموکراسی خواهی امری نادر خواهد بود، بحث بر سر این است که مجید توکلی به جرم آزادی خواهی دستگیر شده است، و کودتاچیان برای تحقیر شخصیت مجید در نزد اقشار سنتی، دروغی ساخته اند که تزلزلش تنها با دقت در عکسهای فوتوشاپی، نمایان است.
 بحث بر سر این است که این پیشنهاد، سیستم اعتراض به دستگیری مجید را به سمت دیگری سوق داده است.
من به شخصه با این که آقایان در حمایت از حق زنان در انتخاب حجاب، با آنان کنشی همسو داشته باشند، مخالفتی ندارم، و شاید در مکان و زمان دیگری، خود نیز همسو میشدم. اما حالا و در این شرایط، و با این سبک و سیاق، کار را چندان خوشآیند نمیدانم.
به هر روی انتقاد بنده به زنان جامعه خودم نیست و مرادم از جنبش فمینیستی، فعالین معروف و مشخص این جنبش هستند و گرنه زنان جامعه ما در پیشاپیش جنبش سبز، آزادی خواهی و آزادگی خود را به اثبات رسانده اند.
برای من همواره سئوال این بوده چرا مجامع بین المللی، که همواره جوایز خود را به مدافعین حقوق زنان اختصاص داده اند، یکبار هم به مورد دانشجویان اخراجی توجه نکرده اند؟ چرا یکبار هم از مبارزین جنبش دانشجویی تقدیر نکرده اند؟ .من واقعا شاکی هستم که چرا تا حالا به عبدالله مومنی با این سابقه مبارزاتی درخشان در زمینه دموکراسی خواهی و حقوق بشر و تحمل انفرادی ها و شکنجه های فراوان، یک مورد هم جایزه بین المللی تعلق نمیگیره، اما هر ماه یکی دو تا جایزه به فعالین زن باید تعلق بگیره. من شاکی هستم که چرا جامعه جهانی به دانشجویی که به دلیل انتقاد از حکومت از تحصیل محروم میشه، توجه نمیکنه. چرا از یه  سنی و زردشتی  به خاطر نقض حقوق بشری که در قبالش صورت میگیره، حمایت نمیکنه؟
جواب این پرسش دو سویه است. یک سوی آن در کرختی فعالین دانشجویی خارج از کشور و فعالیت خوب فعالین حقوق زنان در برقراری ارتباط با نهادهای مدنی جهانی نهفته است، و یک سوی دیگر آن به زعم بنده، حرکت تبلیغاتی نهفته در پس این تشویق هاست. به هر روی زمان و مکان برای باز کردن تمام جوانب مناسب نیست، و مسلما دلخوری هایی به همراه خواهد داشت.
اما ای کاش کسانی که این پیشنهاد را دادند، کسانی که آن را عملی کردند؛ نیم نگاهی هم به قشر مذهبی جامعه ای که قرار است در جنبش سبز با ما همراه شوند، میکردند. ای کاش میدانستند که رقیب دروغگو میتواند به واسطه رسانه های خود، در نزد اقشار مذهبی جامعه چه تبلیغات سوءنماید که موجب برخی دلزدگی ها شود.
ای کاش میدانستیم که هر حرف جایی و هر نکته زمانی دارد





هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر