۱۳۸۹ تیر ۱۷, پنجشنبه

روایت جدیدی از 18 تیر توسط امیرعباس فخرآور نازل شد

امیرعباس فخرآور، شارلاتان سیاسی، که سابقه شارلاتان بازی هایش زبانزد عام و خاص است در یک حرکت انتحاری و با بی پروایی خاص، با اکانت خویش، تحریف جدیدی از واقعه تاریخی 18 تیر را در صفحه ویکی پیدیای این روز، رقم زد


۱۳۸۹ تیر ۱۵, سه‌شنبه

دیدار با ضحاک


دوست خوبم همايون، پس از ديدار هنرمندان با مقام صغري ولايت شعري در وصف دغل پيشگان سروده 
است که حيف است که آن را نخوانيد



به نام نامي عدل و عدالت
دو صد نفرين به کانون رذالت 
تو که نام هنر بر خود نهادي
بدان در چشم مردم بي‌ سوادي
خدايا بشکن آن دستي‌ که بيعت
کند با قاتل بي‌ رحم ملت
بسان روسپي اين "بايگان" است
هم اينک فحش بر او رايگان است
تو " معصومي" بدان اکنون چو خاري
به چشم مردمي ، عزت نداري
دو صد نفرين به آن مرد دغل باز
"حسيني‌" ‌اي " شهاب"  پست جوساز


برو گم شو تو ‌اي ريشوي دجال
به يادت رودهٔ سگ گشته فعال
خدايا تير در قلبم نشاندند
چگونه " کاردان" را باز راندند
گمانم او ز مردم بود و با ما
ولي‌ اينک نثارش تف به هر جا
ز" جوهر چي"‌  نبوده انتظاري
وجودش چون سگ زرد فراري
تو " لولأيي" بميري ‌اي دغل باز
نبردي بو تو از حکمت ز آغاز
لبانت بوسه چون بر زد به ضحاک
بزودي کودکت خواهد شود خاک


خدايا صد بلا نازل بفرما
به حق آن " لرستاني" به هر جا
تو ‌اي " احمد نجف" ، بي‌ علم و ديني
به زودي کرمها در تن ببيني‌
تو رذلي و شرف از تو فراري
به زودي در توالت جاي داري
الا ‌اي حاضرن پست آن جمع
چگونه خون مردم ميدهد طعم؟ 
ز دنيا و قيامت بي‌  نصيبيد
شريک قاتل پست پليديد
عجب غفلت کنان از ما بريديد
چگونه خشم مردم را نديديد؟ 
به زودي در همانجا حکم رانيم
شما را جزٔ ملئٔونان بدانيم
ولي‌ اينبار بخشش در ميان نيست
تو خائن در خيانت نمره ات  بيست
تو که نام هنر بر خود نهادي
بدان  پيشينه ات بر باد دادي
همايونم ز مردم شعر گويم
برائت از تو پست رذل جويم
تفي بر روي نحس تو چه نيکوست
به ياد ما بماند جهلت‌ اي دوست

۱۳۸۹ تیر ۱۰, پنجشنبه

چه کسی بر شیپور برای جنگ آخر، خواهد دمید؟


تفسير آنچه اين روزها در لايه هاي قدرت حکومت جمهوري اسلامي ميگذرد، از آن روي اهميت ويژه اي دارد که ميتواند تا حدودي دورنمايي از تحولات آينده را قابل پيش بيني سازد. در مطلبي که بابت سخنراني خامنه اي، از خطبه اي به رنگ خون تا خطبه اي به رنگ زرد، در روز 14 خرداد نگاشته بودم، به ايجاد انشقاق بين نيروهاي وفادار به خامنه اي و فاصله گرفتن قسمت اعظم نيروهاي سنتي تر از وي به صراحت اشاره کرده بودم. و ذکر کرده بودم که با افول قدرت خامنه اي، برخي نيروهاي پشت سر وي، ديگر بر منوال پيشين نقش حامي صرف را ايفا نخواهند نمود. و بايد تصميم بگيرند که به کدام جبهه ملحق شوند. نيروهاي منتقد و مخالف يا نيروهاي کودتا. تحولات 14 خرداد و موضع گيري هاي نيروهاي سنتي و بويژه کليت روحانيت و حوزه، خود کاتاليزوري گشت تا اين اختلافات عميق تر گردند. به عبارت ساده تر، آن کنش براي حذف  سيد حسن خميني  با تکانه حرکت بيشتري به کنش گران برگشت خورد. و اين ضربه واکنشي، ترک هاي قدرت را بيش از پيش پهن تر نمود.
نگاهي گذرا به تحولات روز صحنه سياسي ايران، نشان ميدهد که آن واکنش ها تصادفي نبود و گويا يارکشي ها قبل آن انجام شده بود و تيم مخالفان به خوبي چهره هاي سرشناس و منتفذ حوزه را متوجه اوضاع خطرناک کرده بود و آنان نيز قبول خطر کرده و همراه گشته بودند، چون به خوبي دريافته اند که پيروزي کودتاچيان در اين برهه، و انتقال قدرت به آنان مسلم سرنوشتي جز نابودي پايگاه هاي قدرتشان در بر ندارد. يعني بسياري از همان نيروهاي که قبلا ذکر شده بود، ديگر پشت سر خامنه اي گام نخواهند برداشت، بطور کامل از وي جدا شده اند و خوشبختانه به صف مخالفان کودتا پيوسته اند. نوع واکنش هاي اينان نيز بسيار در خور توجه بود و نشان از برخي حقايق پس پرده ميداد. وقتي بسياري سيد حسن را اميد آينده اسلام، روحانيت و نظام ناميدند، تنها اين برداشت قرين به حقيقت  آن خواهد بود که بدانيم که کليت روحانيت، ديگر از خامنه اي گذر کرده است و در بدترين شرايط نيز راضي به انتقال قدرت به شخصي همچون سيد مجتبي خامنه اي و باند مصباحيه حامي وي نخواهد گشت. غرض از برگشت به تاريخ آن بود که نشان داده شود آن واکنش ها بي برنامه نبود و يارکشي هاي اساسي قبل از آن صورت گرفته بود. با اين پيش فرض، به ادامه جريانات خواهيم پرداخت.
قايله دانشگاه آزاد، بلافاصله پس از اين جريان باز به صحنه زور آزمايي طرفين بدل گشت. ولي با اين تفاوت که نشان داد نيروهاي خاموش و حاميان سابق خامنه اي ديگر بر همان روال نخواهند بود. مجلس دوره هشتم، دچار گسست اساسي گشت و اکثريت آن به صحنه گرداني نيروهاي سابقا حامي خامنه اي، مواضع حمايتي از هاشمي گرفتند و اين نشان ميداد که اصولگرايان پس از فعال شدن سرشناسان روحانيت و حوزه و به تبع از آنان، اکراهي از اعلان علني فاصله گرفتن از خامنه اي ندارند. ضربه، بسياري کاري بود و خيمه شکسته ولايت توان زدن داربست هاي موقتي نداشت و خامنه اي توان رويارويي به ائتلاف  تازه تشکيل شده.  اين کش و قوس ها هنوز ادامه دارد که امروز شايعي پخش گرديد که شوراي نگهبان مصوبه مجلس را رد کرده است. اين شايعه تا لحظه نگارش اين متن، از سوي برخي ها تکذيب گرديده است ولي اطلاع دقيقي از صحت يا کذب بودن آن در دسترس نگارنده نيست. و نگارنده اعتقاد دارد که بيشتر پيش دستي نيروهاي کودتا براي سنجيدن ميزان واکنش هاست و خود اين نشاني از ترس آنان از کليد زدن بازي آخر ميباشد.
مسلم آن است که تا زماني که مردم در خيابان ها بودند، مسلما اين ترک هاي قدرت با سرعت زياد دهان نميتوانست باز نمايد. اما پتانسيل اين انشقاق بيشتر و بيشتر ميگشت. اما اکنون که به مدد حکومت نظامي، تا حدي مردم کمتر مجال قدرت نمايي يافته اند، اين انشقاق به مدد انرژي ذخيره شده با سرعت بيشتري در حال تسريع ميباشد و از فاز مخالفت به فاز درگيري عملي کشيده شده است. به هر روي اعتقاد نگارنده بر اين است که با اين پتانسيل و پيش زمينه،  جنگ نهايي شروع شده است.
اين جنگ، جنگي است که بايد برنده و بازنده داشته باشد. چون شاخه هاي منطق و مسامحه را  کودتاچيان بريده اند و ديگر دستاويزي براي طرفين باقي نيست و نشان داده اند که در اسرع وقت تماميت جريان هاي مخالفشان را نابود خواهند کرد. همين رفتار و خلق و خوي، بيشتر سبب اتحاد نيروهاي به کنار رانده شده از قدرت شده است. و امروز جنگ مشروعيت، مقبوليت را با نيروي نظامي شاهديم. و اين وضعيت هيچ گاه نميتواند به شرايط نيمه پايدار برسد وتوازن قوا ايجاد گردد. هر حرکت اشتباهي از طرفين، منجر به باختش خواهد شد. و لاجرم پايان اين بازي، مرگ يکي از طرفين ميباشد.
اما مواضع خامنه اي، از استيصال بيش از پيش وي پرده برميدارد. خامنه اي به خوبي خبر از آن دارد که نميتواند جريان مقابلش را حذف نمايد و ترس از کودتاچيان نيز مزيد بر علت گشته است که توانِی  برای شروع جنگ آخر  نداشته باشد. به هر روي اين بازي مرگ،به زودي کليد خواهد خورد. و گريزي از آن نيست. اما سئوال اساسي آن است که چه نهاد و يا شخصيتي بر شيپور جنگ آخر خواهد دميد؟